اتفاقات خوب بیش از پیش برای من رخ میدهند. حس عجیبی است. مدتها به دنبال این اتفاقات، تلنگرها، حرفهای دلگرمکننده و چه و چه بودم. همیشه بودم و حالا بیآنکه برایش تلاش مستقیمی کنم، به آغوش من میشتابند و قلبم را گرمتر میکنند. بسیاری از آدمها وقتی به این نقطه میرسند، از خودشان میپرسند که چرا کاری نمیکنند، چرا به اندازهی همهی این خوبیها در زندگی تلاش نمیکنند، چرا دقیقهنودیاند، بیارادهاند و هزاران صفتِ دوستنداشتنیِ دیگر. جواب این سؤال ساده است. تو بندهی الهاماتت نیست، بندهی عادتهایی!
درباره این سایت