برای یکی از وبلاگ‌نویس‌ها یک نوشته از وبلاگ قبلی‌ام را پیوند زدم در نظرات. همین موجب شد چند دقیقه در نوشته‌های قدیمی آن وبلاگم بگردم. خودِ نوشته‌ها را تا حدی می‌شد تحمل کرد ولی امان از لحن من در جواب دادن به نظرات! عجب بچۀ مزخرفی بودم! البته آن موقع‌ها واقعاً متوجه نبودم» که امکان دارد لحنم چندسال دیگر از نظر خودم غیرمؤدبانه یا نامهربانانه باشد.

دوست دارم از همۀ مخاطبان آن روزها عذرخواهی کنم. جواب‌هایی که به نظرات داده بودم را که خواندم، یک‌جور خاصی خجالت کشیدم :))

 

و البته ممنونم که مرا در سنِ اوجِ بلوغ تحمل کردید. حتی اگر حالا مثل گذشته در ارتباط نباشیم.

ممنونم از پریسا، لافکادیو، محمدعلی، یک‌آشنا، علی، حبه‌انگور، مصطفی،

خودمانی‌نویس:)،

سیدمهدی،

ف.شین،

طاها مهاجر،

میماجیل،

همدم ماه،

آقاگل،

دردانه و کسانی که دیگر نمی‌نویسند مثل علیِ موزماهی و همینطور افرادِ بدون آدرس مثل محمد.

و مطمئناً هر کسی که درحال حاضر یادم نیست ولی طعم خامی گسِ نوجوانی مرا چشیده!

حالا دیگر واردِ برهۀ میانِ جوانی و نوجوانی (فرار از نوجوانی در عین نپذیرفتن جوانی!) شده‌ام. باید ببینیم چه بلایی سر مخاطب‌های این‌روزها قرار است بیاورم :))

 

 

پ.ن: آیا حس می‌کنید وبلاگم شبیه فیلم هندی شده؟! اصلاً ایرادی ندارد. خودم هم موافقم :)) از این فیلم‌ هندی‌ها که با وجود صحنه‌های احساسی تا آخرش را نگاه می‌کنم!

پ.ن2: اولین بلایی که قرار است سرتان بیاورم این است که هی پست‌هایم را ویرایش کنم :(


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها